| مـروت و مردانـگی شـهدا بـود کـه آنـها را خـاص میـکـرد |

می‌خواهی یقینت زیاد بشه؟

شهید بشارتی تعریف می‌کرد: «با حسین برای شناسایی رفتیم.

وقت نماز شد. اوّل برادر عالی نماز را با صوتی حزین و دلی شکسته خواند.

بعد ایشان به نگهبانی ایستاد و من به نماز. من در قنوت از خدا

خواستم یقینم را زیاد کند و نمازم را تا به آخر خواندم. پس از نماز

دیدم حسین می‌خندد. به من گفت:« می‌خواهی یقینت زیاد بشه؟»

با تعجّب گفتم: «بله، اما تو از کجا فهمیدی؟»

خندید و گفت: «چه‌قدر؟»

گفتم: «زیاد.‌»

گفت: «گوشِت رو بذار روی زمین و گوش کن.»

من همان کار را کردم. شنیدم که زمین با من حرف می‌زد

و من را نصیحت می‌کرد و می‌گفت: «مرتضی! نترس. عالم عبث

نیست و کار شما بیهوده نیست من و تو هر دو عبد خداییم، اما

در دو لباس و دو شکل. سعی کن با رفتار ناپسندت خدا را ناراضی نکنی و...»

زمین مدام برایم حرف می‌زد. سپس حسین گفت: «مرتضی! یقینت زیاد شد؟»

مرتضی می‌گفت:« من فکر می‌کردم انسان می‌تواند به خدا خیلی

نزدیک شود، اما نه تا این حد.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ای جوانمرد،بگو که از کدام قافله ای!

 

بعد از هزار و سیصد و چند سال، هیچ از خود پرسیده ای

که چرا اینان خود را کربلایی نامیده اند...

با این همه شیدایی و اشتیاق که هنوز قافله ی سال شصت و یکم هجری قمری به بیابان  کربلا نرسیده است...

اینجا نور راه کربلا می بوید و آن سوی تر، دجله و فرات است...

که هنوز آبشخور گرگان گرسنه است که آب بر کربلاییان بسته اند...

 

و در افق دور، قدس است که در اسارت شیطان...

 

ای جوانمرد، بگو که از کدام قافله ای!

شهید_آوینی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

پوشش ناب زیر آوار

خواهرم  گلدسته را میشناسی
گلدسته که همانند نامش دسته گلی بود در باغ حجب حیا فاطمی
از گلدسته مینویسم از حجب وحیایش که مانندی نداشت 
یک بار در زمان جنگ پدرش به خانه شان رفته بود درست همان زمانی که بمباران هوایی امان مردم را بریده بود
اواخر شب وقتی خواستن بخوابن پدرش اورا با پوشش و حجاب کامل دید 
با تعجب از او پرسید :"دخترم کاری یپیش آمده جای مبخواهی بروی؟"
گفت:"نه پدر جان این جا هر لحظه ممکنه بمباران هوایی بشه ، ممکنه فردا صبح زنده نباشیم به همین خاطر باید آمادگی کامل را داشته باشم وقتی بدن ما رو زیر آوار در میارن حجابمون کامل باشه "



حضرت محمد(ص) میفرمایند:
حجب و حیا نیکوست و از زنان نیکوتر 


به خدای خوب شهیده گلدسته محمدیان میسپارمتان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

و من عشقنی عشقته


نگاه کنید....
چقدر آرام پیش هم خوابیده اند...
هم آنان که روزی مثل یک شیر در کنار هم می جنگیدند؛
حالا این مائیم و یاد آنان که روشنی بخش مسیر زندگی مان است....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

وصیت نامه شهید محمد طحان


در قسمتی از وصیت نامه شهید محمد طحان آمده است:


خطاب به همسر:


همسرم وقتی نامه مرا می خوانید گریه نکنید و همانند خانم حضرت زینب صبر پیشه کنید وقتی از شما خداحافظی می کردم روحیه و صبوریتان مرا در این ماموریت مصمم و استوار تر  کرد.


از شما خواهش می کنم پسرمان امیر را ولایی تربیت کنید و او را سرباز خوبی برای رهبرمان آماده کنید تا در صحنه های مورد نیاز بتواند با بصیرت عمل کند.


از طرف من پسرم امیر را ببوس و به او بگو ببخشید بابا نتوانست به قولش عمل کند و تو را به استخر ببرد از تو خواهش می کنم قولی که به فرزندم دادم را برآورده کنی.


خطاب به پدر و مادر:


از شما پدر و مادر عزیزم تشکر می کنم شما باعث شدید که من در این عرصه پا بگذارم و از شما خواهش می کنم در غم فراق من گریه نکنید و همانند کوه استوار باشید و از همسر و فرزندم خوب مواظبت کنید.


خواهرم بعد از مرگم خواهش میکنم برایم گریه نکن و مانند حضرت زینب صبر پیشه کن.


در این مدت عمرم نگذاشتم تا آنجا که می شود نمازی از من قضا شود و بر گردنم باشد ولی احتیاطا و بی زحمت در صورت توان یکسال نماز و 500 هزار تومان رد مظالم بپردازید، امکان دارد در کودکی شیطنتی کرده باشم که نتوانسته باشم نسبت به افراد حق آنها را ادا کنم خداوند از حق خود می گذرد اما از حق الناس نمی گذارد.


خواندن زیارت عاشورا  و نماز اول وقت به جماعت را به شما توصیه می کنم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بگذار آمریکا خوش باشد



آوینی علیه الرحمه فرمود: (بگذار آمریکا با مانورهای ستاره دریایی و جنگ ستاره گانش خوش باشد!)
.
چرا که دریا دل مطمئن ماست و هیچ باکی از جیمی جامپ های هر از گاه شان  نداریم!
بگذار وادادگان داخلی دلشان به گندم ملک ری خوش باشد!!
اما همگان : رقاص های  توافق نخوانده ی  داخلی و سران آمریکا  که این روزها با دم گردو می شکنند ،بدانند که مانیفست ما را خمینی و خامنه ای نوشته اند و تا به زیر نهادن آنان از پای نخواهیم نشست .
ایضاً : امنیت اسرائیل هم هیچگاه تأمین نخواهد شد.
نقطه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

| هوای حسین، هوای شب جمعه زد به سرم |

| هوای حسین، هوای شب جمعه زد به سرم |

موافقین ۰ مخالفین ۰

تو اصلا قیافه ات به اینجور کارها نمیخوره...!

- رفت جلو و گفت: همشیره ! تا حالا ندیدمت اینجا! تازه اومدی؟؟

-خیلی آهسته (که شایدم خجالت همراهش بود) گفت: بله...من از امروز اومدم

-بهش گفت: تو اصلا قیافه ت به اینجور جاها و اینجور کارا نمیخوره! قبلا چیکار میکردی؟ اسمت چیه؟

(خیلی خجالت کشیده بود ... سرش رو پایین انداخته بود و)چشمانش را به زمین دوخته بود و جواب داد:

-اسمم ... مهینه...چند وقتیه که شوهرم مرده... مجبور شدم برای اجاره خانه و خرجی خودمو پسرم بیام اینجا...!


(خیلی بهش برخورده بود...از شدت عصبانیت دستانش میلرزید...به غیرتش برخورده بود...
رگ غیرتش ورم کرده بود،از شدت عصبانیت دندانهایش را روی هم می فشرد! . ..)


- دستش رو از شدت عصبانیت مشت کرد و کوبید روی میز و گفت:"ای لعنت به این مملکه کوفتی!"

بعدتر با صدای رسا و بلندش گفت:

- همشیره! راه بیوفته بریم 

(مهین خانوم رفت تا چادرش رو سرش کنه و در همین حال )مرد غیرتی داستان ما رو کرد به صاحب کاباره و گفت:

- میرم و زودی برمیگردم!

-مهین خانوم که با حجاب کامل از اون خراب شده بیرون می اومد...خیلی خوشحال شده بود...شاید توی دلش اینطور میگفت که هنوز هم مرد پیدا میشه...

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

سالها ازین ماجرا میگذشت

.

.

.

.

.

.

.

.

رو کردم بهش و گفتم:

- راستی چه خبر از "مهین خانوم"؟

(اصلا دلش نمیخواست جواب بده...هی طفره میرفت...خیلی اصرار کردم تا)گفت:

- دلم خیلی براش میسوخت (آخه خداییش اصلا آدم اونجور جاها نبود)، یه پسر ده ساله به اسم رضا داشت، صاحب خونه(بی معرفت و نامردش) اسباب و اثاثیه خونه ش رو ریخته بود بیرون...چون پول نداشته بود تا اجاره خونه ش رو بده!

(در حالیکه شاید یکم خجالت کشیده بود خودش و اصلا دلش نمیخواست این قسمت رو بگه...)گفت:

- توی نیرو هوایی ی خونه برای خودش و بچه اش اجاره کردم... 

(و به مهین خانوم گفته بود که:)

- شما توی خونه بمون و بچه ت رو تربیت کن، من اجاره خونه و خرجی شما رو میدم....




----------------

پ.ن:شهدا مردانگی داشتند ...

اما تو! ای جوانی که  دعایت شهادت است و هر شب با آرزوی شهادت میخوآبی ... 

مردانگی و غیرت داشته باش

ان شاء الله

آنچه شما در بالا مطالعه نمودید، بازنویسی خاطره ای تکان دهنده از شهید بزرگوار شاهرخ ضرغام بود

همه بزرگواران؛میتوانند برای آشنایی هر چه بیشتر با این شهید با غیرت و با مروت ، کتاب "حر انقلاب" را تهیه نمایند


شادی روح شهید گمنام ، شاهرخ ضرغام ، صلواتی بفرستیم

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰