بسم رب الشهدا و الصدیقین
در دوران اسارت قرار شد به اتفاق آقای موسوی یک کلاس خصوصی با حاج آقا داشته باشیم .
اولین جلسه که خدمتش رسیدیم پرسید « کجا بنشینیم؟ »
گفتم « جایی که هیچکس مزاحم ما نشود ».
نگاه توبیخ آمیزی به من کرد و یک راست رفت و در مقابل اتاق شانزده نشست.
تا درس را شروع کرد بعضی از آزادگان می آمدند و به ایشان سلام می کردند .
او هم تمام قد بلند می شد و با آن ها احوال پرسی گرم می کرد .
حدود بیست دقیقه از وقت 45 دقیقه ای کلاس با احوال پرسی ها گذشت .
آخر کلاس به ما گفت :
« درس خواندن برای خدمت است » .
خاطرات سید آزادگان حاج علی اکبر ابوترابی