| مـروت و مردانـگی شـهدا بـود کـه آنـها را خـاص میـکـرد |

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلتنگی» ثبت شده است

دلتنگی شهید خرازی

بسم رب الشهدا و الصدیقین

آخرین بار تو مدینه هم دیگر را دیدیم.  رفته بودیم بقیع.نشسته بود تکیه داده بود به دیوار.

گفتم: " چی شده حاجی ؟ گرفته ای ؟ "

گفت: " دلم مونده پیش بچه ها."

گفتم: " بچه های لشکر ؟ " نشنید.

گفت: " ببین ! خدا کنه دیگه برنگردم.  زندگی خیلی برام سخت شده.  خیلی از بچه هایی که من فرمانده شون بودم رفتن؛  علی قوچانی، رضا حبیب اللهی، مصطفییادته؟  دیگه طاقت ندارم ببینم بچه ها شهید می شن، من بمونم."

بغضش ترکید.سرش را گذاشت روی زانوهاش.

هیچ وقت این طوری حرف نمی زد.

خاطره ای از شهید حسین خرازی


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

نامه دختر شهید علمدار به پدرش

بسم رب الشهدا و الصدیقین

شهید سید مجتبی علمدار 11 دی 1345 دیده به جهان گشود، 11دی 1364زخم عشق و جانبازی به تن نشاند، دی ماه 1370 لباس دامادی به تن کرد، دی ماه 1371 با تولد سیده زهرا، پدر شد، و 11دی 1375 به قافله همرزمان شهیدش پیوست.
.....................
بابا مجتبی سلام
امیدوارم حالت خوب باشد، حال من خوب است، خوب خوب.
 یادش بخیر! آن روزهایی که به مهد کودک بودم و صبح زود به دنبالم می آمدی...
همیشه خبر آمدنت را خانم مربی ام به من می رساند: سیده زهرا علمدار! بیا بابات امده دنبالت و تو در کنار راه پله مهد کودک می نشستی و لحظه ای بعد من در آغوشت بودم.
اول مقنعه سفید را به تو می دادم و با حوصله ای به یاد ماندنی آن را بر سرم می گذاشتی و بعد بند کفشهایم را می بستی و در آخر، دست در دستان هم بسوی خانه می آمدیم و با مامان سر سفره ناهار می نشستیم و چه با مزه بود.
راستی بابا چقدر خوب است نامه نوشتن برایت و بعد از آن با صدای بلند، روبروی عکس تو ایستادن و خواندن، انگار آدم سبک می شود.
مادر می گوید: بابا خیلی مهربان بود، اما خدا از او مهربانتر است و من می خواهم بعد از این نامه ای برای خدا بنویسم و به او بگویم که می خواهم تا آخر آخر با او دوست باشم و اصلا باهاش قهر نکنم.اگر موفق شوم به همه بچه ها خواهم گفت که با خدا دوست باشند و فقط با او درد دل کنند. مادر بزرگ می گوید هر چه می خواهی از خدا بخواه و من از خدا می خواهم که پدر مردم ایران حضرت آیت الله خامنه ای را تا انقلاب مهدی(عج) محافظت فرماید و دستان پر مهر پدرانه اش همیشه  بر سر ما فرزندان شهدا مستدام باشد...
ان شالله، خدانگهدار...دخترت سیده زهرا

شهید علمدار



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یک جرعه سادگی

.

.

مـــرا میهمان ِ سفـره ی مهربانی ِخود کنید !

دلـم گرفته از آشــــوب ِ شهر ...

اینجا ، آدمها غریبه اند با  اخلاص وصفا و گذشت ..

دلم یک جـُــرعه سادگی میخواهد ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

یا صاحب الزمان .....


انتظارش، انتظارم سیر کرد


آنکه می خواهد بیاید دیر کرد


تا به کى در انتظارش دیده بر در دوختن؟


آمدن،


رفتن،


ندیدن،


سوختن ...


ای که دستت می رسد بر زلف یار،


در حضورش نام ما را هم بیا...

اللـهم عجـل لولیـک الفرج ..یا صاحب الزمان ..

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

دلتنگی های گوشه سنگر


این روزها دلــــــــــم بیشتر هوایی میشود...


گـــاهی گوشه ی خاکریز... 


گاهی کنج ِخلوت ِسنگر ِکمیـــــــــــــن ...


کاش میسّــــر میشد شبی با شما وسط ِبین الحرمین..


و یک زیارت_عاشورای دسته جمعـــــی...


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰