بسم رب الشهدا و الصدیقین

تخت گاز می رفت . هر چند ماه یک بار ، یک مسئولیت بالاتر و مهم تر می گرفت .

خواهرش به شوخی می گفت :

«مصطفا!این جوری ، چند ماه دیگر دبیر کل سازمان ملل می شوی ها!»

همسرش با خنده می گفت : «اینقدر برایش دعا نکنید که بالاتر 

برود . یک وقت آن قدر بالا می رود که نه شما می بینیدش نه من» 

راست می گفت. . .

خاطرات شهید مصطفی احمدی روشن