| مـروت و مردانـگی شـهدا بـود کـه آنـها را خـاص میـکـرد |

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید مدافع حرم» ثبت شده است

عاشق مقام معظم رهبری بود


بسم رب الشهدا و الصدیقین


نسبت به آقای خامنه ای خیلی حساس بود و در فتنه ۸۸ اسپری تهیه کرد و اگر جایی شعاری علیه نظام بر روی دیوار ها می دید پاک می کرد .

یکی از دوستان شهید این ماجرا را اینگونه روایت می کند:یک بار یک شعاری را در یکی از خیابان ها علیه نظام دیده بود و به من اطلاع داد که یک شعار را در فلان جا فلان قسمت آن گوشه نوشته اند و من دارم می روم که پاکش  کنم…

گفتم آخه تو از کجا دیدی که اونجا شعار نوشته اند ؟

گفت : من هر شب چک می کنم ، نباید چیزی باشه ، کسی نباید چیزی بنویسد، حالا که همه مردم پای انقلاب ایستاده اند ما نباید به ضد انقلاب اجازه جولان دادن و عرض اندام بدهیم…

خیلی روی آقا حساس بود یک بار به او گفتم اگر شعاری ضد حکومت روی دیوار هست و ما برویم و حذفش کنیم ، چه سودی دارد ، چرا این همه وقت می گذاری تا شعار پاک کنی ؟ این همه پاک می کنی ، خوب دوباره می نویسند ! گفت : نه ، من آن قدر پاک می کنم تا دیگر ننوسیند …

این از اخلاقیاتی است که شاید در خیلی از بچه های انقلابی هم نباشد.

ما می گوییم :ا گر درگیری پیش بیاید ، اگر نظام و اسلام و انقلاب کشور نیاز به جان ما داشته باشد ، ما حاضریم هستی خود را فدا کنیم ، اما اینکه علیه حکومت شعار بنویسند و راه بیفتیم پاک کنیم ، این شاید خیلی برایمان قابل هضم نبود.


خاطره ای از شهید مدافع حرم محمد هادی ذوالفقاری


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

برخورد با کسی که از لباس بسیج سو استفاده میکرد

بسم رب الشهدا و الصدیقین

به گفته دوستان شهید شخصی هم در تهران ساکن بود که هیکل بزرگی هم داشت و  با چفیه و شلوار پلنگی می گشت و اخلاقیات درستی هم نداشت ، مذهبی نبود و خلاف هایی هم انجام می داد  و به شدت با افراد ضعیف بد برخورد می کرد.

به مردم هم گیر می داد و این لباس او باعث می شد که خیلی ها فکر کنند که وی بسیجی است و به همین دلیل کارش را با قدرت دو چندان جلو ببرد.

یک بار شهید به وی تذکر داد که لباست را عوض کن…

به آن شخص گفته بود شما با پوشیدن این لباس و این برخورد بدی که دارید و این کارهایی که انجام می دهید دارید دید مردم را نسبت به آقای خامنه ای بد می کنید و مردم رفتار شما را که می بینند نسبت به آقای خامنه ای بد بین می شوند.

شلوارت را عوض کن ..

چفیه را از دوش او برداشت و به وی متذکر شد که دیگر با این لباس و این شلوار پلنگی نگردد و دیگر هم ندیدیم که این شخص با این لباس و پوشش ظاهر شود.


خاطره ای از شهید مدافع حرم محمد هادی ذوالفقاری


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

حساسیت بر بیت المال

بسم رب الشهدا و الصدیقین

خیلی بر بیت المال حساس بود و قبل از اینکه ساکن نجف شود ، گاهی در پایگاه درس می خواند و هنگامی که می خواست درس بخواند ، از پایگاه خارج می شد و در راهرو می رفت .

در راهرو لامپ هایی داریم که شب نیز روشن است و انجا در سرما می نشست و درس می خواند و وقتی به ایشان می گفتیم که چرا اینجا درس می خوانی می گفت : من این درس را برای خودم می خوانم و درست نیست که از نوری که هزینه آن از طریق بیت المال پرداخت می شود استفاده کنم.

خاطره ای از شهید محمد هادی ذوالفقاری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

لطف امام زمان به شهید علمدار

بسم رب الشهدا و الصدیقین

سیّد همیشه « یا زهرا(س) » می گفت. البته عنایاتی هم نصیب ما می شد.

 مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول شدیم. آنچنان توان مالی نداشتیم.

یکبار می خواستم دانشگاه بروم اما کرایه نداشتم. 5 تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود.

توی جیب ایشان هم پول نبود...

 وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناسهای هزاری زیر طاقچه مان است.

تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک 5 تومانی هم نداشتیم این هزاریها از کجا آمد. ..

گفت: این لطف آقا امام زمان (عج) است. تا من زنده هستم به کسی نگو.

.....
خاطره ای از همسر شهید سید مجتبی علمدار

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

این رفتن بازگشتی نخواهد داشت



پدرمعزز شهید نومی گلزار : 
کاملا رفتار و اخلاقش نشان می داد که این رفتن، 
بازگشتی نخواهد داشت. کارهای باقی مانده ی خانه اش 
را به سرعت تمام کرده بود؛ برای اینکه بعد از شهادتش 
همسر و فرزندش در رفاه باشند. از همه ی بستگان و 
آشنایانی که می شناخت، رفته و حلالیت گرفته بود.
دو روز قبل از شهادتش با او تماس داشتم که در  آن 
تماس همسر و فرزندش را به من سپرد. البته در آخر 
هم گفت اگر فرصت کردی به آنها سر بزن اما اگر 
هم فرصت نداشتی خودتان را به زحمت نیندازید، 
""من آنها را به خدا سپرده ام و خیالم از بابت آنها راحت است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

لبخند محمود رضا


آنقدر به شهادتش یقین داشتم که این دوسال آخر وقتی پشت لنز به چهره اش نگاه میکردم ، با خودم میگفتم این عکس آخر است، شش ماه قبل شهادتش هر عکسی از او میگرفتم چنددقیقه بعد از حافظه دوربین پاک میکردم . . . با خودم میگفتم ان شاالله هنوز هم هست و دفعه بعد که دیدمش باز هم از او عکس میگیرم . دوست داشتم که هنوز باشد ، امایقین داشتم که رفتنی ست . . . بابت حذف عکس هایی که این اواخر از او گرفتم تاسفی ندارم . این اواخر همه ساعاتی که در کنارش بودم و با او لحظاتی را می گذراندم، با حس افتخار توام بود ،افتخار همراهی با یک شهید زنده .

پ . ن :این نگاه و لبخند را محمود رضا بعد از ۴۸ ساعت بی خوابی در پادگان آموزشی ارزانی لنز دوربین من کرد . ان شاالله در محشر هم این لبخند را از یارانش و امثال من دریغ نکند . 

(به نقل از برادر شهید دکتراحمدرضا بیضایی)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پیامک خداحافظی


پیامک خداحافظی «شهید همدانی» به همسرش

آخرین دیداری که سردار همدانی به ایران آمده بود، قرار بود در دیدار رهبر انقلاب حضور داشته باشد. به همین دلیل بازگشتش به سوریه را به عقب انداخت. پس از دیدار با مقام معظم رهبری با چهره‌ای بشاش به منزل آمد. وسایلی که برایش جمع‌آوری کرده بودم را بررسی کرد و مقداری از آنها را کنار گذاشت و گفت این دفعه زودتر برخواهم گشت. او اصلاً اهل پیامک زدن نبود اما زمانی که به فرودگاه رفت قبل از سوار شدن به هواپیما پیامکی با محتوای «خداحافظ» را برای من ارسال کرد که برای من جای تعجب داشت.»

راوی: همسر شهید همدانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

غفلت از شهادت


اگر یک روز فکر شهادت از ذهنت دو رشد ......

و آن را فراموش کردی ....

حتما فردا آن روز را روزه بگیر...




شهید مدافع حرم

مصطفی صدرزاده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰