بسم رب الشهدا و الصدیقین
آب جیره بندی شده بود
آن هم از تانکری که یک صبح تا شب زیر تیغ آفتاب مانده بود ،
به من آب نرسید ، طاقت عطش را نداشتم...
لیوان را به من داد و گفت :
من زیاد تشنم نیست ، نصفش رو خوردم بقیه ش رو تو بخور...
گرفتم و خوردم
فرداش بچه ها گفتن که جیره هر کس نصف لیوان آب بود !