آنقدر به شهادتش یقین داشتم که این دوسال آخر وقتی پشت لنز به چهره اش نگاه میکردم ، با خودم میگفتم این عکس آخر است، شش ماه قبل شهادتش هر عکسی از او میگرفتم چنددقیقه بعد از حافظه دوربین پاک میکردم . . . با خودم میگفتم ان شاالله هنوز هم هست و دفعه بعد که دیدمش باز هم از او عکس میگیرم . دوست داشتم که هنوز باشد ، امایقین داشتم که رفتنی ست . . . بابت حذف عکس هایی که این اواخر از او گرفتم تاسفی ندارم . این اواخر همه ساعاتی که در کنارش بودم و با او لحظاتی را می گذراندم، با حس افتخار توام بود ،افتخار همراهی با یک شهید زنده .
پ . ن :این نگاه و لبخند را محمود رضا بعد از ۴۸ ساعت بی خوابی در پادگان آموزشی ارزانی لنز دوربین من کرد . ان شاالله در محشر هم این لبخند را از یارانش و امثال من دریغ نکند .
(به نقل از برادر شهید دکتراحمدرضا بیضایی)