| مـروت و مردانـگی شـهدا بـود کـه آنـها را خـاص میـکـرد |

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سید ابراهیم» ثبت شده است

وصیت جالب شهید صدرزاده به دوستانش

بسم رب الشهدا و الصدیقین

دوستان با معرفت، هم رزمای بسیجیم!

می‌دونم وقتی این نامه رو براتون می‌خونن از بنده دلخور می‌شید و به بنده تک خور و یا ... میگید.

چون می دونم شماها همتون عاشق جنگ با دشمنان خدا هستید،می دونم عاشق شهادتید...

داداشای عزیزم ببخشید که فرمانده خوبی براتون نبودم اونجوری که لیاقت داشتید نوکری نکردم...به شما قول میدم اگر دستم به دامان حسین بن علی (علیه السلام) برسد نام شما را پیش او ببرم...

چند نکته را به حسب وظیفه به شما سفارش می کنم:

وقتی کار فرهنگی را شروع می کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم ...

-وقتی که کارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می آید اگر فکر کرده اید که شیطان می گذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید ، هرگز...

-اگر می خواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید ، زندگی نامه شهدا را بخوانید سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید ...

-سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد.

دعای ندبه و هیئت چهارشنبه را محکم بچسبید.

-خود سازی دغدغه اصلی شما باشد.

سید ابراهیم صدرزاده

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

گرفتن برات شهادت از امام رضا(ع)

بسم رب الشهدا و الصدیقین

دفعه آخر قبل از رفتنشون با ما تماس گرفتن و خواهش کردن که برام دعا کنید . تا که برم پیش داداش حسن .

و ادامه دادند . چرا بچه هاى مشهد میان و زود شهادت رو می گیرند .

من هم در جوابشون گفتم بچه هاى مشهد لحظه آخر میرن پابوس امام رئوف و شهادت رو از امام رضا علیه السلام میگیرن .

من اصرار کردم بیاین مشهد دل ما براى شما و خانواده تنگ شده.

بدون تعلل گفتند چشم . دو روز بعد مشهد بودند . یک هفته اى پیش ما بودن . ادب و معرفت خاصى داشت روز آخر وقت خداحافظى گفتند آمدم پابوس حضرت و شهادت رو خواستم شما هم برام دعا کنید . تا زود به داداش حسن برسم .

ادب کرد معرفت داشت خدا براى خودش انتخابش کرد . و زود به داداش حسنش رسید

خاطره مادر شهید حسن قاسمی دانا از شهید مصطفی صدر زاده


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰