| مـروت و مردانـگی شـهدا بـود کـه آنـها را خـاص میـکـرد |

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید حسن تهرانی مقدم» ثبت شده است

کار فقط برای رضای خدا

بسم رب الشهدا و الصدیقین

در یکی از عملیات ها که برعلیه منافقین بود قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم.


می گفت، من موشک ها را آماده کرده بودم، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده ؛


موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زنی بود.


ایشان از عمق عراق تماس گرفت که مقدم آماده ای؟ گفتم: بله. گفت: موشک ها چقدر می ارزد؟ 


گفتم مگر می خواهی بخری؟! گفت بگو چقدر می ارزد. گفتم مثلا شش هزار دلار.


گفت: “مقدم نزن این ها اینقدر نمی ارزند.”

 

خیلی بعید است شما فرمانده ای وسط عملیات گیر بیاوری که اینقدر با حساب و مدبرانه عمل کند. 


هرکسی دوست دارد اگر کارش تمام است تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد،


 ولی سردار کاظمی در کوران عملیات بیت المال و رضای خدا را در نظر داشت. می دانید چرا؟


چون مولایش امیر المومنین(ع) بود که وقتی می خواست کار دشمن را تمام کند، کمی صبر کرد نکند 


هوای نفس، حتی کمی غالب باشد و بعد برای رضای خدا قربتاً الی الله دشمن را نابود کرد.

 

خاطره ای از سردار شهید حاج احمد کاظمی به نقل از سردار شهید حاج حسن تهرانی مقدم


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

شهیدی که هدفش نابودی اسرائیل بود

بسم رب الشهدا و الصدیقین

می‌گفت: «نابود کردن اسرائیل فقط به دست شیعه است. خود اسرائیلی ها هم متوجه شده‌اند و دارند کار می‌کنند، ما هم نباید بیکار بنشینیم.» هر کاری و هر طرحی که ما داشتیم، در راستای این هدف بود. تمام هدف حاج حسن این بود که عزت شیعه را  افزایش بدهد. معتقد بود این کاری نیست که فرقه‌ها و مذاهب دیگر بتوانند انجام بدهند یک هفته قبل از شهادتش، در جلسه‌ای گفت: «روی قبرم بنویسید که اینجا مدفن کسی است که می‌خواست اسرائیل را نابود کند.»

خاطره ای از شهید حسن تهرانی مقدم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

خاطره ای از پدر موشکی ایران

بسم رب الشهدا و الصدیقین

همیشه می‌گفت: «کاری که ما می‌کنیم خیلی حساس است و اهمیت دارد و اصلا صرف ایران نیست که از این کار استفاده کند.» اعتقاد داشت این موشک‌ها در واقع اختراع شیعه است و می‌گفت: «می‌خواهم روی این موشک‌ها بزنم «ساخت شیعه» و به اذن خدا و کمک اهل بیت کاری خواهیم کرد که آیندگان خواهند فهمید چقدر اهمیت  دارد.»

در جواب بچه‌ها که از او می‌پرسیدند: «چرا بابای همه را تلویزیون نشان می‌دهد، اما شما را نشان نمی‌دهد؟»

هیچ وقت نمی‌گفت که همه این کارها، کار ماست، تنها چیزی که این اواخر می‌گفت، این بود که: «ما کاری داریم می‌کنیم که امیدواریم به واسطه آن مقدمات ظهور را فراهم شود، وقتی حضرت بقیهالله تشریف بیاورند، شاید از این ابزار استفاده کنند. اگر شما صبور باشید، در اجرا این کار شریک خواهید بود.» و ما از این حرف‌ها انرژی زیادی می‌گرفتیم.

بعد از شهادت ایشان، آقا که به منزل ما تشریف آوردند و سه ربع، یک ساعت از شخصیت حاج حسن حرف زدند، فرمودند: «حاج حسن در کار خودش آنقدر سریع و تند پیش می‌رفت که بعضی مواقع من او را نگه می‌داشتم و مانع می‌شدم که جلوتر نروید.»

خاطره ای از شهید حسن تهرانی مقدم به نقل از خانواده ایشان

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

شهیدی که هیچوقت تسلیم نشد

بسم رب الشهدا و الصدیقین

رفته بودیم برای بازدید از موشک های فوق پیشرفته ی روسی.
وقتی بازدیدمون تموم شد،حسن رو کرد به کارشناس موشکی روسیه و گفت:"اگه می شه فن آوری این موشک رو در اختیار ما قرار بدید!
"ژنرال ها و کارشناسان روسی خندیدند و گفتند:"امکان نداره این فن آوری فقط در اختیار کشور ماست."

حسن خیلی جدی و محکم گقت:"ولی ما خودمون این موشک رو می سازیم"

و دوباره صدای خنده ی اونا بلند شد.
وقتی برگشتیم ایران،خیلی تلاش کردیم نمونه شو بسازیم،ولی نشد.وقتی از ساخت موشک ناامید شدیم.
حسن راهی مشهد الرضا شد.خودش تعریف می کرد،"به امام رضا متوسل شد و سه روز توی حرم موندم.روز سوم بود که عنایت امام رضا رو حس کردم و حلقه ی مفقوده کار به ذهنم خطور کرد .
وقتی زیارتم تموم شد دفترچه نقاشی دخترم رو برداشتم و طرحی رو که به ذهنم رسیده بود کشیدم تا وقتی رسیدم تهران عملی ش کنم."وقتی حسن از مشهد برگشت،سریع دست به کار شدیم و موشک رو ساختیم که به مراتب از مدل روسی،بهتر و پیشرفته تر بود.

خاطرات شهید حسن تهرانی مقدم



۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

خواب قبل از شهادت شهید تهرانی مقدم

بسم رب الشهدا و الصدیقین

یکی از فرماندهان سپاه اخیرا برای ارائه گزارشی در محضر رهبر معظم انقلاب حاضر می شود که در بخشی از این دیدار به خواب جالبی از سردار سرلشکر شهید تهرانی مقدم هم اشاره و آن را برای رهبر انقلاب بیان می کند.

این فرمانده سپاه می گوید: شهید مقدم یک هفته پیش از شهادت، خوابی در رابطه با عالم قبر دیده بودند و آن را برای من تعربف کردند.


وی گفت سردار مقدم تعریف می کرد که "من در عالم خواب دیدم از دنیا رفته ام و مردم پس از تشییع جسم مرا در قبر گذاشتند و تشریفات دفن را بجا آوردند. وقتی خودم را درون تنگی قبر احساس کردم ناگهان دنیایی از اضطراب و نگرانی مرا فرا گرفت و ترس از فشار و عذاب قبر وجودم را برداشت."


این فرمانده به نقل از شهید مقدم افزود: نمی دانستم چه باید بکنم. فقط دنبال پیدا کردن و عرضه چیزی بودم که مرا از آن فضای ترسناک و زجرآور قبر نجات دهد. به ناگاه این بر زبانم جاری شد که من عزادار و هیئتی اباعبدالله بوده ام و در مجالس عزای ایشان اشک ریخته ام.

حب و دلبستگی ام به امام حسین(ع) را که بیان کردم، گویا مقبول افتاد و ناگهان فضای قبر دگرگون شد. فضا پر از نور شد و قبر چنان مزین به انواع تزئینات و اشکال زیبا شد که من شگفت زده شدم."


خاطره ای به نقل از شهید حسن تهرانی مقدم



۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰