| مـروت و مردانـگی شـهدا بـود کـه آنـها را خـاص میـکـرد |

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدا و عشق» ثبت شده است

جگر شیر نداری سفر عشق مرو

بسم رب الشهدا و الصدیقین

پرچم ، پیشانی بند ، انگشتر ، چفیه ، بی سیم هم روی کولش . خیلی با نمک شده بود 

گفتم چیه ؟ خودت رو مثل علم درست کردی ؟ میدادی یک چیزی هم پشت لباست بنویسن

پشت لباسش رو نشان داد " جگر شیر نداری سفر عشق مرو " 

گفتم : بی خودی اصرار نکن .. بی سیم چی لازم دارم ولی تو رو نمی برم

هم سنت کمه ؛ هم برادرت شهید شده .. هیچی نگفت ... از من حساب میبرد .. 

کمی هم میترسید، دستش رو گذاشت روی کاپوت تویوتا و گفت : 

باشه .. نمیام ! ولی روز قیامت شکایت رو به فاطمه زهرا میکنم .. ببینم میتونی جواب بدی ؟
 
توی عملیات دنبالش میگشتم .. به بچه ها گفتم کجاست ؟ گفتن نمی دونیم ! نیست

به شوخی گفتم : نگفتم بچه است ! گم میشه ! حالا باید کلی دنبالش بگردیم تا پیداش کنیم

بعد عملیات داشتیم شهدا رو جمع میکردیم . اکثرا با یک گلوله یا ترکش ریز شهید شده بودن

یکی هم بود که ترکش کل سر رو برده بود ... برش گرداندم ... پشت لباسش رو دیدم

نوشته بود:"جگر شیر نداری سفر عشق مرو"



پ.ن: یا علی ابن موسی الرضا، آقاجان بطلب بیاییم پابوستـ
۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

عشق در کلام شهید

بسم رب الزهرا سلام الله علیها


اینجانب ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر درگاه خداوند چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم.

سخنم را درباره عشق آغاز می کنم:

هر آنکه نیست در این حلقه زنده به عشق

بر او نمرده به فتوای من نماز کنید

ما را به جرم عشق مواخذه می کنند گویا نمی دانند که عشق گناه نیست...اما کدام عشق

خداوندا ، معبودا ، عاشقا ، مرا که آفریدی ،عشق به پدر و مادر را در من به ودیعت  نهادی.

 مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم.

اما به چه چیز عشق ورزدین را نه...

به دنیا عشق ورزیدم.

به مال و منال دنیا عشق ورزیدم.

به مدرسه عشق ورزیدم.به دانشگاه عشق ورزیدم...

اما همه اینها بعد از مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد.

یعنی عشق به تو،فهمیدم عشق به تو پایدار است و دیگر عشق ها، عشق های دروغین است...

فهمیدم که«لا یَنفعُ مالُ و لابَنون »

فهمیدم که وقتی شرایط عوض می شود«یَفّرُ المرءُ من آَخیه و صاحبة و بَنیه و اُمه و اَبیه و...»

پس به عشق به تو دل بستم.بعد از چندی که با تو معاشقه کردم به یکباره به خود آمدم!

دیدم که من کوچکتر از آنم که عاشق تو شوم و تو بزرگ تر از آنی که معشوق من قرار بگیری.

فهمیدم که در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه  می کردم.

این تو بودی که عاشق من بودی و مرا می کشاندی...

اگر من عاشق تو بودم باید یک سره به دنبال تو می آمدم.

ولیکن وقتی توجه می کنم می بینم گاهی اوقات در دام شیطان افتاده ام ولی باز به راه مستقیم آمده ام.

حال می فهمم که این تو بودی که عاشق بنده ات بودی و هر گاه او صید شیطان شده تو دام شیطان را پاره کردی

هر شب به انتظار او نشستی تا بلکه یک شب او را ببینی!

حالا می فهمم که تو عاشق صادق بنده ات هستی ...

بنده را چه که عاشق تو شود

فرازی از وصیت نامه شهید باغانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰