بسم رب الشهدا و الصدیقین

دفعه آخر قبل از رفتنشون با ما تماس گرفتن و خواهش کردن که برام دعا کنید . تا که برم پیش داداش حسن .

و ادامه دادند . چرا بچه هاى مشهد میان و زود شهادت رو می گیرند .

من هم در جوابشون گفتم بچه هاى مشهد لحظه آخر میرن پابوس امام رئوف و شهادت رو از امام رضا علیه السلام میگیرن .

من اصرار کردم بیاین مشهد دل ما براى شما و خانواده تنگ شده.

بدون تعلل گفتند چشم . دو روز بعد مشهد بودند . یک هفته اى پیش ما بودن . ادب و معرفت خاصى داشت روز آخر وقت خداحافظى گفتند آمدم پابوس حضرت و شهادت رو خواستم شما هم برام دعا کنید . تا زود به داداش حسن برسم .

ادب کرد معرفت داشت خدا براى خودش انتخابش کرد . و زود به داداش حسنش رسید

خاطره مادر شهید حسن قاسمی دانا از شهید مصطفی صدر زاده